سدنا حقیقی

سفیر دنیای خیال

سفیر دنیای خیال

شاید بخواهم...

شنبه, ۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۵۹ ب.ظ

می خوام لحظه ای درنگ کنم. می خواهم بایستم و دست از انجام هر کاری بردارم. شاید بخوام دراز بکشم و برای همیشه به آسمان خیره شوم و با فکر کردن به آواز باد و رقص چمن ، زمان را دور بزنم. شاید بخواهم چشمانم را ببندم و بین زمین و آسمان پیوند شادی ببیندم. شاید بخواهم کتاب خاک خورده ای که سالهاست در گوشه ی کتابخانه ی پوسیده ی هتل قرار دارد را بردارم و به دنیایی سفر کنم که نویسنده اش آن دنیا را احساس کرده است. شاید بخواهم خودکار بیک قدیمی را در دستان خسته ام بگیرم و با هر تیک تاک ساعت زمان جدیدی در دنیای تنهای کاغذم زنده کنم. شاید بخواهم روزی در کافه ی آقای سین شین که در انتهای خیابان ۱۲ قرار داد بروم و با تمام وجودم عطر قهوه ی تازه ای که از آشپزخانه ی کافه می آید و مردم را به اینجا می کشاند، احساس کنم. یا کنار پنجره ی انتهای سالن کافه به دانه های برف که در حال اجرای جشن زمستانی هستند، نگاه کنم. شاید بخواهم لحظه ای از تمام این مکان، این حال یا حتی این زمان دور شوم و خودم را به صرف ی وعده ی غذایی در رستوران خانم میم دعوت کنم.

 

(سدنا حقیقی)

(دانش آموز کلاس ۷/۱)

  • سدنا حقیقی

نظرات  (۲)

رمزگذاری ها رو که اصلا متوجه نشدم 😄 

ولی مثل این نوشته ی قشنگت الان که دارم میخونم دانه های برف در حال اجرای جشن زمستانی اند. 😇

  • سدنا حقیقی
  • آقای سین شین

    می تونه شخصیت ثابت نوشته هات باشه🌺

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی