سدنا حقیقی

سفیر دنیای خیال

سفیر دنیای خیال

‌بازهم تو

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۱۶ ق.ظ

مهم نیست که چقدر در آینه به خودت با چشم شرم نگاه میکنی.

مهم نیست که به چه اندازه زمانی که در خیابان راه می روی نگران نگاه های مردم هستی.مهم نیست که چندبار وقتی صدای خنده ی جمعی رو از گوشه ای می شنوی، فکر می کنی تورا به سخره گرفته اند.در هرحال تو هرگز نخواهی فهمید که روزی لبخندت سبب خنده ی من بعد از اشک هایم شد.هرگز نخواهی فهمید که آن روز موهای خرماییت  باعث برق زدن چشم هایم شد.هرگز نخواهی فهمید وقتی در جمع اولین نفر من را در آغوش گرفتی...احساس کردم که قلبم سرشار از دریا های مواج شده است.هرگز نخواهی فهمید که وقتی تنها در حیاط مدرسه می نشستی و فکر می کردی تنهایی...من گوشه ای نشسته بودم و نگاهت می کردم.هرگز نخواهی فهمید که من میدیدم از دفتر مشاوره غمگین بر می گردی.هرگز نخواهی فهمید که خیلی خوب متوجه می شدم در جمع اطرافیانت چطور ترد میشدی.تو هرگز نخواهی فهمید درست همان وقتی که از خودت متنفر شده ای...من چقدر دوستت دارم.

_پیچَک؛

  • سدنا حقیقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی