من دلم کمی رهایی می خواهد...
فارغ از احساسات...
فارغ از رویا....
فارغ از دنیا...
شاید میان صفحات کتاب...
همراه سکوت شبنم صبح....
•sedna•
- ۲ نظر
- ۳۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۴۱
من دلم کمی رهایی می خواهد...
فارغ از احساسات...
فارغ از رویا....
فارغ از دنیا...
شاید میان صفحات کتاب...
همراه سکوت شبنم صبح....
•sedna•
می خواستند بال هایم را جدا کنند تا از آبی بی کران بر روی زمین رهایم کنند...؛
روبه فرشته ی کنارم که از میان انسان ها باز گشته بود گفتم:
می خواهم بروم و بین انسان ها عدالت را ... بخشیدن را ... و پذیرفته شدن انسان ها با بال هایشان را به یادگار بگذارم..."
حرفش لبخندم را محو کرد..،
"اگر قلبت را نشکستند و امیدت را زیر پایت نگذاشتند و در مقابل لبخندت دندان های نیششان را نثارت نکردند...آری شاید آن موقع تو موفق شده باشی"
•sedna•
༺ ✞ انساט ها تغییر نمے کننـב...؛
آنها ؋ـقط آشکار مے شونـב و بعـב پنهان...؛^ ༻ღ"
•sedna•