سدنا حقیقی

سفیر دنیای خیال

سفیر دنیای خیال

۲۰ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

ابری که در من

یکریز می بارد

شب های بارانی

او با صدای گریه اش غمناک می خواند

رودی ست بی آغاز و بی انجام

با های های گریه اش در بی کران ِ دشت می راند

..................‌.....

هوشنگ ابتهاج

اگر عطر باشی نفس هایم عمیق تر خواهند شد

اگر طعم باشی وعده های غذایی ام بیشتر خواهد شد

اگر خون باشی در رگ هایم نگهت می دارم

اگر قلب باشی در سینه ام حبس می کنمت

و اگر رنگ باشی زندگی ام را با تو نقاشی میکنم تا در تک تک تار و پودش حضورت را احساس کنم

تو هرچه که باشی من فقط تورا می خواهم...

به سوی تاریکی می روم..."

به جایی که اتمام یافتم می روم..،

تا شاید خودم را بیابم..؛

تا شاید آجا قلبم را بیابم>>>

 

 

a

برای اینکه معنی موسیقی هارو بخونید روی گزینه(ادامه مطلب)کلیک کنید🙃🌗

 

 

 

 

 

کتاب هایی که نخوانده ایم...راه هایی که نرفته ایم...انسان هایی که ندیده ایم...خنده هایی که بر لبمان نیامده...شادی هایی که نکرده ایم...کافه هایی که نرفته ایم...حرف هایی که نگفته ایم...

وجود انسان با همه ی این کارهای نکرده و اتفاق های نیفتاده اشباع شده است.

چقدر دلم می خواهد همه ی آنهارا احساس کنم...✋🌗

دریافت

روش کلیک کن👆🏼🙂

باران می بارد.

آرام تر از همیشه بر روی زمین می نشیند.

مانند قلب من آرام است.

شایدهم مانند چشم هایم آرام و...؛

در سکوت به قطرات چشم می دوزم.

این شب هم تموم شد؟

صبح طلوع می کند؟

سبزه برمی خیزد؟

نسیم می وزد؟

شبنم بر روی گلبرگ می ایستد؟

آیا تمام اینها فردا هم تکرار می شوند

تا چشم هایم به امید دیدارشان شب را صبح کند؟